سنّت انتقادی و نقد آرمان گرا
 
گروه تئاتر اندیشه شهرستان شوش
تشریح عملکرد گروه

 سنّت انتقادی و نقد آرمان گرابیا

از نصرالله قادری

نقد چیست؟ در تعریف کلیِ نقد می‌توان گفت: «نقد عبارت از شناخت ارزش و بهای آثار خلق‌شده، و شرخ و تفسیر آن‌هاست، به نحوی که معلوم شود نیک و بد آثار چیست و منشأ آن‌ها کدام است.» بی‌تردید تعریف نقد به شیوه سنّتی و قدما با آنچه امروزه از آن استنباط می‌شود متفاوت است. همین‌جاست که از خود می‌پرسیم کدام سنّت انتقادی بیش از همه بیانگر حقیقت و دارای اعتبار تناسب و قدرت تشریح است؟
بی‌تردید هر دو نوع نقد سنّتی و جدید، نظریه‌های مثبت و مترقی دارند. چون نقد شاخه‌ای از مطالعات علوم ادبی و هنری است که با تعریف ادبیات و هنر، اصطلاحات و طبقه‌بندی و توضیح و تفسیر و تأویل و تبیین و تحلیل و ارزش‌گذاری آثار سر و کار دارد. کار منتقدان سنّتی بیشتر نشان‌دادن نقاط ضعف اثر بوده است. در دوره جدید فایده نقد تنها آن نیست که نیک و بد آثار را بشناسد، بلکه گذشته از شناخت نیک و بد آثار، به این نکته هم نظر دارد که قواعد و اصول یا علل و اسبابی را که سبب شده است اثری قبول افتد و یا داغ ردّ بر پیشانی آن نهاده آید، تا حدّی که ممکن و میسّر باشد تحقیق نماید. پس در دوره متأخر، مراد از نقد فقط نشان دادن معایب اثر نیست، هرچند که به این امر مهم اشاراتی می‌شود. در این دوره بیشتر به نقاط قوت می‌پردازند و در پی کشف هستند. نقد در دوره متأخر کشف ساختار و معنی آن است. یعنی به کار گرفتن فن و تکنیک و قوانین در توضیح اثر هنری از یک ساحت و از ساحتی دیگر به کشف قوانین و اصولی می‌پردازد که باعث اعتلای اثر شده است. و در پی کشف آیین‌های تازه و ممتازی است که در اثر مستتر است. نقد اساساً کاری خلاق است و منتقد باید به اندازه صاحب‌اثر دارای ذوق و خلاقیت باشد.
پس در این دایره‌ها با دو واژه نقد و منتقد روبه‌رو هستیم. نقد به معنای ضابطه، معیار و استاندارد است و منتقد به معنای تشخیص‌دهنده، تفاوت‌گذارنده، داور و قاضی بوده است. در زبان یونانی «Kriteria» به معنای حکم و فتوا آمده و «Kritikus» به معنای قاضی به کار می‌رفته است. واژه «criticism» که مترادف نقد است، در اصل به معنای رأی‌زدن و داوری کردن است و شک نیست که رأی‌زدن و داوری‌کردن دربارة امور و شناخت نیک و بد و سره و ناسرة آن‌ها مستلزم معرفت درست و دقیق امور است و منتقد درباره اثر به نوعی قضاوت هم می‌کند. اگر چنین باشد ما باید بدانیم که چه صفاتی را از قاضی طلب می‌کنیم، چون همان صفات را از منتقد هم انتظار داریم. قاضی باید:
1. انصاف و عدالت داشته باشد؛
2. اشراف به موضوع داشته باشد؛
3. اصل بی‌طرفی را رعایت کند.
چون نقادی به یک تعبیر لازمه‌اش قضاوت درباره آثار ادبی است و قضاوت درباره آثار هنری ادبی بستگی به معرفت و شناخت درست و واقعی آن آثار دارد، ناچار باید اصول و موازینی هم در کار باشد تا این داوری و قضاوت امکان بیابد. نقد نیازمند معیار است و منتقد حق ندارد صرفاً بر اساس احساسات، عصبیت‌ها، کینه‌ها و... یا بر اساس گونه‌ای یأس و ناامیدی نهیلستیک همه چیز را نفی کند. منتقد نباید یک‌سو‌نگر باشد و فقط عیوب اثر را بگوید. همچنان که از معنی خود لغت هم برمی‌آید باید به حُسن و قُبح اثر با یکدیگر بپردازد، نه آن چنان که جامی در سبحه‌الابرار و در نقد منتقدان می‌گوید:
«عیب‌جویی هنر خود کردی
عیب نادیده یکی صد کردی
گاه بر راست‌ کشی خط گزاف
گاه بر وزن زَنی طعن زحاف
گاه بر قافیه کان معلول است
گاه بر لفظ که نامقبول است
گاه نابرده سوی معنی پی
خرده‌گیری ز تعصب بر وی»
با این تعبیر چنان که گفته آمد، منتقد هم باید به اندازه هنرمند صاحبِ ذوق و قریحه باشد. نقد از این منظر از یک ساحت «فن و تکنیک» و از ساحتی دیگر کشف و شهود است. در نوشتة منتقد، شخصیت او نهفته است، همچنان که در اثر هنری، شخصیت هنرمند. اگر پدیده فاصله اطلاعاتی «Gapinfornation» علمی و تکنیکی به مرور میان منتقد و اثر به وجود آید و منتقد به ادراک اثر نباشد، اما آن را نقد کند چون صفت اشراف به موضوع را از دست داده است در حقیقت متوسل به دروغ شده است. توسل به دروغ به نوعی راه فرار از پلیدی ماهیت عمل و توجیه آن برای خویشتن و دیگران است. اینجاست که دروغ‌پردازی بدل به سنّتی می‌شود که اگر منتقد راستین در برابر آن ایستادگی کند، روند راه راست و راست‌گویان و منتقدان اصیل، ناسازگاران و منحرفان تلقی می‌شوند. منتقد راستین، «تنها»ست. حقیقت ژرف این است که منتقد راستین در این عالم به معنای بسیار عمیق تنهاست و در نوردیدن حصارهای این تنهایی اگر ناممکن نباشد، بسی دشوار است. به همین جهت است که اشاره کردیم شخصیت منتقد در نوشته او نهفته است و این شخصیت بسیار مؤثر است و باید به آن توجه داشت. یک اثر را حداقل از دو منظر می‌توان نقد کرد:
الف) نقد ما قال، نقد سخن.
ب) نقد مَنْ قال، نقد صاحب سخن.
ما در سنّت نقد با هر دوش کل آن عمدتاً با نقد اثر کار داریم. پس شک نیست که رأی‌زدن و داوری‌کردن دربارة امور و شناخت نیک و بد سره و ناسره آن‌ها مستلزم معرفت درست و دقیق آن امور است و از اینجاست که برای نقد، مفهومی وسیع‌تر و تعریفی جامع‌تر قائل شده‌اند و آن را شناخت آثار از روی بصیرت گفته‌اند.
با هر سنّت انتقادی که به نقد بپردازیم، «نقد آرمانگرا» همواره با واژه «تخیل»1، قوه‌ای که با «عقل عالی» مشابهت دارد، پیوند می‌خورد. و تمامی اصول «تعقل»2 پیش از آنکه کنش «ذهنی یا آگاهانه»3 باشند، سرشته با اثر هستند. اما باید توجه داشت که کنش ادراک عقلانی مستلزم «تمرکز» بر ذات اثری است که ذهن مای منتقد تماس پیدا می‌کند، و این ذات با تصویر به ما منتقل می‌شود. این تصاویر سرشارند از معانی عقلانی بالقوه که باید ادراک شوند. اگر این تصاویر بدون کنشِ «سازمان ذهنی»4 دریافت شوند، منفرد؛ بی‌معنی و فاقد حیات هستند. اثر در ذات خود تعقل و احساس را دارد. و این تعقل و احساس از طریق تصویرـ در همه اشکالش ـ به ما منتقل می‌شود. حال، مای منتقد هستیم که باید بتوانیم مانند خالق یا هنرمند آشتی و مصالحه میان عقل و احساس را برقرار سازیم.
هر قدر آشنایی ما با ادبیات و هنر گذشته بیشتر باشد، این نکته بر ما بیشتر روشن می‌شود که تقریباً هیچ موضوع و تصویری نیست که بدیع و بی‌سابقه باشد. چه بسا افرادی که هنرمندی را در ابداع مضامین و تصاویر جدید بی‌همتا می‌دانند. اما برای اهل فن روشن است که آن مضامین و تصاویر قبلاً هم گفته شده‌اند پس مسئله در تصویر و موضوع نیست، بلکه در چگونگی ارائه آن است. یعنی عمده نوآوری و ابداع در چگونه ارائه دادن است. اگر منتقد به ادراک تصویر و معنا برسد و نسبت به موضوع اشراف داشته باشد، آن گاه می‌تواند قضاوت کند که چه پایه نوآوری و ابداع در اثر دیده می‌شود. نقد آرمانگرا در هر دو سنّت انتقادی جایی والا دارد. و هنرمندان، جست‌وجوگر این نقد هستند تا اثر آنان کشف شود. اگر اثر هنری، سرشته با هنر و اندیشه باشد و منتقد آگاه و با دانش باشد، آیین‌های نهفته در اثر کشف خواهد شد. اکنون سؤال اساسی این است که نقد در دنیای تئاتر ما، تا چه پایه به این آرمان نزدیک است؟
این پرسش با پاسخ‌های متفاوت روبه‌روست. از دیدگاه هنرمند، منتقد، تئوریسین، فیلسوف و...، آنچه که در ارتباط با این پاسخ‌ها مهم است، این نکته اساسی است که: آیا نقد ما می‌تواند منشأ اثر باشد؟ برای پاسخ به این سؤال یا نقد این گفتمان باید به یادداشت «نقد گفتمان» با خروج گفتمان صورت می‌گیرد. این انتظار ناموجه و غیر ممکن است که ما از فردی که درون گفتمان است بخواهیم گفتمان را نقد بزند. اگر به این اصل مهم عنایت داشته باشیم، به پاسخ خواهیم رسید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, :: 12:21 ::  نويسنده : روابط عمومي گروه